3

در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند
و در آشکارا از آنانی که دوستمان دارند غافلیم ...
شاید این است دلیل تنهایی ما!

2

عشق دیگر از شفقت برکنار امده است

هرچه عاشق زارتر معشوق از او بیزارتر

1

که وقت ماندن ، برود . . . !

یه روز میرسه ...

یه روز میرسه زنگ میزنی بهم و میشنوی :

مشترک مورد نظر در حال مکالمه است ...

این تلافی اون همه پشت خط موندنام

یه روز میرسه که اس ام اس میزنی دلم گرفته و منم بهت هیچ جوابی نمیدم وبعد چند ساعت یه اس ام اس رایگان میدم :

این تلافی همه اون بیخیال بودنات

یه روز میرسه که زنگ میزنی و با بی میلی میگم بعدا بهت زنگ میزنم :

این تلافی همه اون بی محلیات

یه روز میرسه که بهم زنگ میزنی میگی عشقم و منم توی جواب بهت میگم عشقت نیستم ...

این تلافی روزایی که بهم میگفتی عاشقت نیستم

و در آخر یه روز میرسه که میگی دارم میمیرم ومن میگم مزاحمت نمیشم راحت باش ...

این تلافی روزایی که مردم و بی خیالم بودی

999

ختم کلام : رفتی از این آغوش چه راحت

 

و باز منم تنها و خاموش چراغم ...

 

نیستی حالم خرابه

خاطراتی که با سیگار دود میشه

 

سیگاری شدنم را پنهان نمیکنم

 

بهترین دوستم را باید همه ببینند

 

در خانه بلوا شده بیچاره مادرم . . . !

آرزوی خوشبختی

 

در آینده برای پسرم آرزوی خوشبختی خواهم کرد...

 

همان طور که پدرم برای من آرزوی خوشبختی میکند...

 

همان طور که پدربزرگم برای پدرم آرزوی خوشبختی کرد...

 

ایمان دارم روزی مردی از نسل ما خوشبخت خواهد شد...!

این سکوت تو مرا شکست ...

نگفتی بمان

 

وگرنه من آدم رفتن نبودم

 

همانجا که دستانم را از میان دستانت ربودم

 

اعتراض نکردی

 

و من رفتم ...

 

و تو رفتنم را در سکوت تماشا کردی

 

این سکوت تو مرا شکست ...

 

من نمی فهمم !

تو میفهمی !

 

من نمی فهمم !

 

فرق حوری با فاحشه چیست ؟!

 

یکی در استخدام خداست و دیگری

 

در استخدام بنده ی خداست ...

 

خدایی که به پیروانش حوری

 

رشوه می دهد و بهشتی که فاحشه

 

خانه است ...

اگر تو عاشق من نباشی

لمس تن تو شهوت است و گناه

حتی اگر خدا عقدمان را ببندد ...

داغی لبت ، جهنم من است

حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند ...

هم آغوشی تو ، هم خوابی چرک آلودی است

حتی اگر خانه خدا خوابگاهمان باشد ...

فرزندانمان ، حرام نطفه ترین کودک زمین است

حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس ...

خاتون من

حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم

یک بوسه ، یک نگاه حتی ـ حرامم باد

اگر تو عاشق من نباشی ...!

ما هم بهاری داشتیم

یاد آن روزی که یاری داشتیم



این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم



ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم


این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم

خیالت راحــتـــــــــــ

ایرادی ندارد

این شبها که من تو را آه میکشم

تو در آغوش دیگری نفس عمیق بکش

تا دیوانه ترش کنی...!!!

.

.

.

زیرسیگاری ام راخالی نکن،

این ها که می بینی ته سیگار نیستند،

لحظه لحظه ی خاطراتم را برایشان تعریف کرده ام...!!!

همیشه گفته ام

همیشه گفته ام
چه فرق می‌‌کند چقدر فاصله ، وقتی‌ رفته باشی‌ ....

همیشه گفته ای
رفتن همانقدر دلشوره دارد که ماندن

 همیشه گفته ام
هیچکس برای هیچکس نبود

همیشه گفته ای
هیچکس برایِ هیچکس نماند
ما هم ....

زمستان بود

زمستان بود

باران اندکی هم گرفته بود

کسی کنار خیابان

دراز به دراز خوابیده بود و آفتاب میگرفت ...

تعجب کردم

جلوتر رفتم

جوان بود

دهانش بخار میداد

شاید هم دود بود ...

حرف میزد با خود

میگفت :

ژست های ابلهانه ی روشنفکری

پاچه ام را گرفته ول نمیکند ...

پرستاری را بگویید بیاید

که دستم را به تخت گره بزند

با قرص های شکلاتی ...

من عزیزی را به بهانه این ژست ها فراری داده ام ...

او "دوستم داشت" و

من احمقانه به فکر چوب سیگار تازه ام بودم ...!

تظاهر

تظاهر میکنیم که بیخیال هم شدیم ...!

اما هم من میدانم هم تو ...

کسی که تو دل جا میگیره به این راحتی ها نمیشه بیرونش کرد

نمیشه فراموشش کرد

نمیشه نادیدش گرفت

فقط تظاهر میکنیم ...

برای با هم بودن

روزها که خیابان ها را قدم میزنم

می فهمم

که دیگر هیچ دلی به دلی راه ندارد

افسوس ...

افسوس که فاصله بین ما بیشتر از این حرف ها شده

امروز ...

تو در کافی شاپ قهوه ات را با دیگری می نوشی

من سر چهار راه فالش را با دیگری می گیرم

این روزها برای با هم بودن

باید ...

جیبت پر باشد

و ...

خانه ات خالی ! ...

وقتی دوباره هوای من به سرت زد

دیگر هوای برگرداندنت را ندارم

هرکجا که دلت میخواهد برو ...

فقط آرزو میکنم ...

وقتی دوباره هوای من به سرت زد

آنقدر آسمان دلت بگیرد که ...!

با هزار شب گریه آرام نگیری ...

و اما من !

بر که نمیگردم هیچ ...

عطر تنم را هم

از کوچه های پشت سرم جمع میکنم

که لم ندهی روی مبل های "راحتی"

با خاطره هایم قدم بزنی ...!

دلت بـــراش تـنگ شده

یه وقــــتایی که دلت گــــرفته،

بغض داری، آروم نـیستی، دلت بـــراش تـنگ شده


حــــوصله هـیـچـکسو نــــداری

به یــاد لحظه ای بیفت کـه اون هــمه ی بی قــــراری هــای تــــو رو

دیــــــد، امـــــــا

چـشمـاشـو بست و رفــت. . .

شکـــــستـن یک آدم تــــاوان سنگینی دارد

او هم آدم است

اگـــــــر دوستت دارم هـــایت را نشنیـــــده گرفت

غصه نخــــور

اگــــر رفت گریـــــــه نکن

یک روز چشمــــهآی یکــــ نفر عــــاشقش میکند

یک روز معنی کم محلی را می فهمد

یک روز شکستـن را درک میکند

آن روز می فــــــهمد آه هـایی که کشیدی

از تـــــه ِ تـــــهِ قلبت بوده!

می فهــــمد شکـــــستـن یک آدم تــــاوان سنگینی دارد...

دوست دارم

هر بار که کسی میرود

هر بار که کسی خداحافظی میکند

هر بار که باید فراموش کنم

میگویم تجربه بد نیست !

نباید بفهمد بدون او دیگر هیچ !

دنیایم به آخر میرسد !

باید خیال کند محکمم

باید خیال کند این رابطه ها فقط تجربه اند !

نباید بفهمد بخاطر نبودن اوست که درد میکشم !

.

.

.

اما دیگر بریده ام !

از تظاهر ...

کاش میشد صادقانه میگفتم نرو !

میگفتم لعنتی من "دوست دارم"

حقیقت تلخت

خوش بودن که به این سادگی ها نیست

کلی ماجرا دارد

باید تو باشی و باران

روی مبل ...

کنار من ...

جام های شراب و سیگار پشت سیگار

گرمای دست های تو باشد ،

لبخندت ...

و چشم من خیره به این همه زیبایی

انگار خوش بودن به همین سادگی هاست ...

حقیقت تلختر از آن بود که شبش

به سیگاری سرانجام یابد

این عشق نیست

هی لعنتی من ...

عاشقت نیستم ...!

فقط گاهی حرف تو که میشود ...

دلم مثل اینکه تب کند ... گرم و سرد میشود ...

آب میشود ، تنگ میشود

این عشق نیست ... هست ؟

مراقبش باشید

مراقبش باشید

باران خیسش نکند

باد موهایش را نریزد به هم

من او را هر شب

در بوسه و آغوش خوابانده ام !

و دم دمای هر صبحی

نوازش کشیده ام رویش

مراقبش باشید

با شما هستم

" آدم هایی که او را برده اید "

خسته ام

خسته ام . . .

روحم میخواهد برو یک گوشه بنشیند

پشتش را بکند به دنیا پاهایش را بغل کند

و بلند بلند بگوید :

من دیگر بازی نمی کنم

شما جر میزنید ...

دیگه از همه خسته شدم

من غمگینم ...

به خودم میگویم : مهم نیست ...

به خودم شک کردن را می آموزم ...

آیا واقعا ارزشش را داشت یا دارد ؟...

به خودم میگویم : همیشه وقت هست برای فراموش کردن ...

حداقل به اندازه باقی مانده ی عمرم ...

ولی ته همه اینها این است ...

من غمگینم ...

 و دلتنگ تویی که نیستی ...

رفتنت

روزی هزار بار بر صفحه دلت بنویس ...

میان بودن و نبودنش

تنها یک حرف فاصله است ...

به همین سادگی ...

و من روز و شب جریمه سنگین رفتنت را پرداختم

و جز دل که روزی هزار بار خراش افتاد ...

کسی نفهمید که از "ب" بودنت تا "ن" نبودنت فاصله تا بی نهایت بود ...!

روزگاری خواهد رسید

روزگاری خواهد رسید همچنان که در آغوش دیگری خفته ای

به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی

دلت هوایم را خواهد کرد

به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را ...

به یاد خواهی آورد خنده هایم را ...

به یاد خواهی آورد اشک هایم را ...

به یاد خواهی آورد آغوشم را ...

مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی : من آغوشت را می خواهم

تفاوت


چه حریصانه لبانم را بوسیدی

و چه وحشیانه رختم را دریدی

و من چه عاشقانه دست بر هوسهایت کشیدم

اما...


کاش میفهمیدی


که زن...تا عاشق نباشد


نمیبوسد...

نمیبوید...

 وتسلیم نمیکند...

رویاهای عریانیش را

مــــــــــــ غربیه ــــــــــــرد

دستانمان از تو زبرتر و پهن تر است !

صورتمان ته ریشی دارد !

گاهی دلگیر از بی وفایی ها ، اما دلمان دریاست !

جای گریه کردن به بالکن میرویم و سیگار دود میکنیم !

ما با همان دستان زبر و پهن تو را نوازش می کنیم !

دریایی از گرفتاری هم باشیم ، ولی ...

با همان صورت ناصاف وناملایم تو را میبوسیم ونوازش میکنیم

تا تو ارام شوی

آنقدر ما را "نامــــرد" نخوان ...

آنقدر پول و ماشین و ثروتمان را نسنج

فقط به ما "دلــــت" را بده

تا زمین و زمان را برایت بدوزیم ...

فقط با ما "روراست" باش تا دنیا را به پایت بریزیم

"ندیدنت" خاکسترم کرد

هیچوقت معنی این جمله معلم

که پای تخته سیاه توضیح داد را نفهمیدم ...

بعضی تغییرات : "شیمیایی" است !

حالا پس از گذشت سالها ...

خوب درک کردم منظورش را ...

"ندیدنت" خاکسترم کرد.